۸ دی ۱۳۸۸

تکنوکراسی


-dial up ی یا آدم شدی؟
-dial up ام

۶ دی ۱۳۸۸

آنتایتلد


اینجا قرار بود یچیزی نوشته بشه
که نوشته نشد
ولی درستم نبود که جاشو بدم به یچیز دیگه

۳ دی ۱۳۸۸

اینجوی ده سایلنس


-منو بیشتر دوست داری یا سیب سبز سفت ترش رو؟


و سکوت هکم فرما شد

۲ دی ۱۳۸۸

وی آر آی تی پروفشنالز


-موقع نسب sql2005 روی owc ارور می گیرم، چیکارش کنم؟
-راستش من دو جا این ارور رو دیدم، یجا owc نسب نبود، نسبش کردیم درست شد، یجا owc نسب بود، هزفش کردیم درست شد
-آها

۲۷ آذر ۱۳۸۸

فیوچریستیک تاتس


فک کنین اگه یروزی شرایت اینجا اوز شه
چه استفاده ها که نمی شه از مساجد کرد

پ.ن: فک کنین یکی مساجد رو سرچ کنه برسه به این بلاگ

اباوت می


جملات میسم در وسف من هین ناهار:
فک کنین فرهاد بره خاستگاری
-آقا داماد تو چه زمینه ای فعالیت میکنن؟
-فرهاد جان شیرجه و شناشون خوبه، sql هم بلدن
-به به، به به، چه آلی
-اروس خانوم پسندیدن
-لی لی لی لی لی
-الف باید به دهن بزی شیرین بیاد

۲۶ آذر ۱۳۸۸

کامپلیکیتد لایف استایل


بدبختی ینی هروقت می خوای فیلم ببینی
باید یه دختر کنارت باشه
که بابات وست فیلم هی نیاد تو اتاق

۲۳ آذر ۱۳۸۸

پرفکشن آو چویس


از اولین آدمی که می خواست باهاش دوست شه قبل از دوستی یک سوال پرسید
وقتی بهم زدن، از دومین آدمی که می خواست باهاش دوست شه دوتا سوال پرسید
...
..
.

۲۱ آذر ۱۳۸۸

آن ده سابجکت آو هیومن بیینگ


بعزی آدما رو
اگه درکشون نکنی
بهشون کلی لتف کردی

سورپرایز مادرفاکر


امروز توی ناهار شرکتم یدونه ماکارونی در اومد
.
.
.
پ.ن: امروز ناهارم جوجه کباب بود

سامتینگ میسنگ این دیر لایف


شما هم هس کردین که این پوسترای پیش گیری از آنفلانزا
که روش نوشته که بعد چه کارایی باید دستهارو شست
یه چند تا موردو جا انداخته؟

۱۹ آذر ۱۳۸۸

اینساید، آوتساید


-چتوری؟ خوبی؟
-نمی دونم، چند وقته به این سوال جواب نمی دم

۱۳ آذر ۱۳۸۸

ده دارنست تینگ


امروز فکر کردم اگه موجودات قالب بر کرهء زمین
بجای آدم ها، سگهای آبی بودن
اونوقت وقتی موقع چت "دونقته دی" میزدن
دو تا دندون بیشتر نداشت

نایس تینگز آن ا نایس دی


امروز آجیلیو که بابا واسه عید سه سال پیش خریده بود
و قایم کرده بود و یادش رفته بود کجا گزاشته
رو پیدا کردم
امروز روز خوبی بود

۷ آذر ۱۳۸۸

افیشنسی


فک کن اگه کف هر دستت یه دهن بود زندگی چقد افیشنت میشد

۵ آذر ۱۳۸۸

ریالیزم


و سرانجام در سن 25 سالگی به این نتیجه رسید که
درسته که همه باهوش نیستن
ولی همیشه هم هوش لازم نیست

اه له وی تر، ته له وی تر، هه له وی تر


تو تبقه 11 یه ساختمونی
که شرکتش مشکلات مالی داره و تعدیل نیرو کرده
داشتم یه تابلو می خوندم که روش یه جدول بود
که اولش این بود:
-سانهه: پاره شدن کابل ها و سقوت آسانسور
-خسارات جانی: شکستگی استخان ها و زربات شدید
-خسارات مالی: انهدام بدنه آسانسور
-پیشگیری: بازرسی دوره ای تجهیزات و سرف منابع کافی برای تعمیر و نگهداری از آسانسور
بعد در آسانسور باز شد.

۲ آذر ۱۳۸۸

کلسیفیکیشن


از این آدما که تا میفهمن یارو برنامه نویسه یا سیسکو داره
ازش میپرسن که سی دی خام خوب چی بخرن

دیلما


موتورسوارا که از کنارم رد میشن
وقتی کلاهم سرم نباشه داد میزنن "کچل"
وقتی کلاهم سرم باشه داد میزنن "دماق"
منم که کلا به خودشناسی رسیدم

۲۹ آبان ۱۳۸۸

پروفشنال کوالیفیکیشنز


آقا من برام سوال شده
یه فروشندهء مانتوی ماهر
دقیقا چه سلاهیتهایی باید داشته باشه؟

۲۰ آبان ۱۳۸۸

اوری دی لایف اکسپیرینس


این فقت مشکل منه یا بقیه هم با اینکه قبل از خودشون کی تو دستشویی بوده مشکل دارن؟

۱۱ آبان ۱۳۸۸

انالیسیس


یه هفتس که بلاگ آپ نکردم
از وقتی آپ نکردم ویزیتورم بیشتر شده
الان تو که هی میای میخونی خودت نتیجه گیری کن
به منم بگو
خب؟

۴ آبان ۱۳۸۸

ودر ریپورت


فک کن یه پیشگو با دندونای زرد
و لباسایه رنگی رنگی
و کلی گردنبندایه عجیب قریب
و لهجه و دود و دم و بخارات رنگی
و غیره
تو اخبار
توی گوی شیشه ایش
هر شب پیشبینی وزع هوا کنه

۲ آبان ۱۳۸۸

دیس از ده تینگ


بعضی آدمها
دیگه ازشون گزشته که بخان از کسی ناراهت بشن

۱ آبان ۱۳۸۸

تاتس آو ان آنفرچونیت جینیس


وقتی بعد کلی دهن ساف شدن آدم سر کار
به آدم یه هفته مرخسی اجباری میدن
تو مقز آدم همون فکرایی میاد که وقتی به آدم میگن اگه بدونی بعد یه هفته میمیری چیکار میکنی

۳۰ مهر ۱۳۸۸

این پست اشخاسی رو که با سرچ کردن کارآفرین به این بلاگ رسیده اند خوشحال خواهد کرد


میگم بیاین بجای استفاده از فهش های کش دار
زین پس بگیم: کارآفرین

۱۷ مهر ۱۳۸۸

مموریال


امروز شنیدم که دو سه ماه پیش تو تسادف مردی
بهت فکر کردم
دیدم تنها جمله ای که ازت به یاد دارم اینه:
آخه کدوم اهمقی از این دختره خوشش میاد

۱۳ مهر ۱۳۸۸

بیزنس تاک


-کجا میشینی؟
-هدس بزن!
-ناف انقلاب
-نه، پایین تر
-پایینتر از ناف یا پایین تر از انقلاب؟
-هدس بزن!

۱۲ مهر ۱۳۸۸

نات می، نیدر یو، میبی ساموان الس، میبی


اینا که میرن مسافرت با همراهاشون هی عکس میگیرن
با اینا که میرن مسافرت از جاهای جدید عکس می گیرن
با اینا که عکس نمیگیرن
اساسن فرق میکنن

۱۰ مهر ۱۳۸۸

ده مادرز لاو یو کنت اور افرد


my mother used to say when I was younger:
if a strange man comes up to you
and offers you candy
and wants you to get in the back of his car with him
GO

Woody Allen

۷ مهر ۱۳۸۸

.
.
.
bart: dad, you know anything else about women?
homer: no that's all

The Simpsons,S 4,Ep 4

۶ مهر ۱۳۸۸

کلسیفیکیشن


مردم دو دستن
اول اونا که "نمونهء ادرار" میدن
دوم اونا که "sample e jish" میدن

۳۱ شهریور ۱۳۸۸

چنج


-یه چیزی بگو هالم خوب شه
-زنی در هال خوردن آبمیوه با نی

۱۳ شهریور ۱۳۸۸

مموریز آو میوچوآل فیلینگز


-you a gangster?
-no, I was in computers, computers and girls. what about you?
-I'm interested in philosophy, philosophy and girls

J.J
Broken Flowers

۱۲ شهریور ۱۳۸۸

ایلوژن، دلوژن، هالوژن


وقتی صدای زنگ ساعت توی فیلم در طول سه سکانس قطع نمی شود
بد نیست به جای در فکر رفتن دربارهء عمق این عمل کارگردان و منظورش از این کار
و بررسی جنبه های روشنفکری فیلم
یه نگاهیم به ساعت خودمون روی طاقچه بندازیم

یوزینگ نیو تکنالجیز


عموم 67 سالشه
از 64 سالگی کامپیوتر خریده
امروز رفته بود مرکز مخابرات منطقه
پرسیده بود که از کجا میشه 'LSD' خرید!

۱۰ شهریور ۱۳۸۸

تاس ده تایتل


دلم می خواست تو یه مهلهء قدیمی خلوت یه بار می داشتم
بعضی روزا درشو باز نمیکردم
خودم تنها می موندم توش
دو تا شات میزدم
juke box روشن میکردم
دنیایی رو از نو می ساختم
اونتوری که خودم می خواستم

۳ شهریور ۱۳۸۸

ده کت اینساید


از زندگی تو دنیایی که گربه هایش هر روز لاقرتر و انسانهایش هر روز چاق تر میشوند میترسم
دلم تنگ می شود برای گربگی هایم

۳۱ مرداد ۱۳۸۸

لیریک

You don’t need no fancy tricks
Painted eyes or glossy lips

I love you just the way you are
Hope you don’t mind my beat up car

You don’t need to change your dress
You don’t need to change your shoes

Don’t try to hide your natural looks
Forget about the cover let me read the book

Don’t get me wrong I like them heels
But the way I feel is the way I feel

Hunnybabe don’t starve yourself
You’re lookin good you’re lookin well

And I’m proud to have you by my side
Glad to have you in my life

You don’t have to clean my house
You don’t have to wash my clothes

You’re an angel

You don’t have to read them magazines
You already know how to get to me

Just be yourself and I will too
That’s all we really have to do

You don’t have to be ashamed
You don’t have to hide your knees

Go ahead be wild and free
You don’t have to shave yo legs for me.

Now go ahead be wild and free
You don’t have to shave yo legs for me

shave yo legs
by:Keb Mo

۲۰ مرداد ۱۳۸۸

استپ بای استپ اینتیمسی


-یچیزی می خوام بهت بگم که تاهالا به کسی نگفتم
-نه قربونت

۱۵ مرداد ۱۳۸۸

استرتجیک میستیک


هیچوقت با آدمی که سنش از 60 بالاتره
کنسرت 2008 رولینگ استونز نگاه نکننین
حالا من گفته باشم

۱۰ مرداد ۱۳۸۸

سامتینگ آی میسد سادنلی


miss piggy
: But I love him.
rowlf: How could you love him? You're a nurse.
miss piggy: That may be true, but I am a woman first.
rowlf: No, you're not. You're a pig first. Nurse second. I don't think woman made the top 10.

آنتایتلد


نمی دونم کی هستی
کجایی
چی کار میکنی
ولی امروز هس کردم که بهت اهتیاج دارم
به همین سادگی

۲ مرداد ۱۳۸۸

لیوینگ این ده سونتینت سنچوری


"ینی که لباست به همه چی آقشته بشه و برای هیچکداممون مهم نباشه"

لیوینگ این ده ایتینت سنچوری


اون لهزه که ازم میپرسی"منزورت چیه؟"
میخام بهت بگم"ینی من برم شکار و تو بری گل بچینی"

مخارج هروف


میخام از این به بعد دیکتهء کلماتو با یسری هروف سابت بنویسم
یعنی که چی که هالا باید بعزیاشو با ه جیمی نوشتو بعزیاشو با ه دو چشم
از هر چیزی یدونه بسه
یدونه "ه"
یدونه "س"
یدونه "ق"
یدونه "ز"
تو ام که داری میخونیش به هر هال
همین برام بسه

۳۰ تیر ۱۳۸۸

گود تایمز هانتینگ


در باز شد و پیکری نیمه جان و خسته وارد شد
تمامی فضا را ورانداز کرد
خیالش از چیزی آسوده شد و در را بست
پیراهنش را از تن کند
دستانش را شست
یخچال را باز کرد
مرغ یخ زده را در فریزر نیافت
شیشه آبجویی برداشت
توری از سقف آویزان کرد
نخی به گوشهء آن گره زد
مقداری خرده نان خشک زیر آن ریخت
پشت مبلی تکیه داد
یک دست به نخ
دست دیگر به شیشهء آبجو
و از انتظارش لذت برد

۵ تیر ۱۳۸۸

تری این وان


تو سه در یک ای
ولی من فقط خودتو می خواستم
حتی شده گرون تر

دایریز آو تکسی


از هر فرصت و بهونه ای برای صحبت با دیگران استفاده می کرد
بیشتر منتظر می شد که با کسی خلوت کنه و حرف بزنه
همچین که مسافرای صندلی عقب پیاده می شدن
شروع میکرد به حرف زدن با مسافری که رو صندلی جلو نشسته بود
یبار من تو ماشینش بودم، جلو نشسته بودم
کرایهء کسی که از عقب پیاده شد رو که گرفت
یه <<خدایا شکرت>> گفت و بعد رو به من گفت:
<<بدترین شغل دنیا کار کردن تو باجهء بانکه، همش داری پول میشمری ولی هیچیش مال خودت نیست>>
فکر کنم هنوز به تراژدی شغل خودش پی نبرده بود

سیمفونی این تی


الآن دو هفته شده که
حس این آدمها رو دارم که وسط مجلس ختم
یه جوک یا مطلب خنده دار تو کلشونه و نمی تونن بگن
دیگه خودمو نگه نمی دارم

۲۲ خرداد ۱۳۸۸

ورست فیلینگ


تاحالا تو خواب، تو آب از چیزی در رفتی؟

ورس فیلینگ


تاحالا تو خواب از چیزی در رفتی؟

بد فیلینگ


تاحالا تو آب از چیزی در رفتی؟

کامپلیکیشنز


دیدی عاشق یکی میشی که میدونی بهت پا نمیده
بعد یکی هم هست که پا میده
بدتم نمیاد
ولی عاشقشم نیستی همچین
کدومو انتخاب میکنی
شده حکایت رای دادن ما!

۱۳ خرداد ۱۳۸۸

دایریز آو الکشن


یه پونصدی دادم به راننده و از در سمت چپ پیاده شدم
راننده یه دویست تومنی رو گرفت کنار گوشش که ازش بگیرم
دستمو از بیرون پنجرهء عقب ماشین بردم تو
پولو گرفت اینور
دستم مسیرو به سمت پول ادامه داد و بعد از گذر از پنجره از بالای لولای در باز از پنجرهء جلو رفت داخل و پول رو از دست راننده گرفت
بعدش تمامی مسیرو برگشت و درو بستم
راننده برگشت و نگاهی کرد
به حالت دونقطه دی نگاش کردم
ازم پرسید:
آدمایی مثل تو به کی رای میدن؟

۱۲ خرداد ۱۳۸۸

آن ده سابجکت آو الکشن


هیچ وقت بدون گوشی موبایل پا تو دستشویی نذارین
به سه دلیل
دیگه همین

۸ خرداد ۱۳۸۸

گریس


Dear God
we payed for all this stuff ourselves
so thanks for nothing


bart simpson

درایو ا کار، راید ا بایک، تیک ا تکسی، اند سامتایمز ...


تو تاکسی:
-سهروردی میخوره کجای عباس آباد؟
-میخوره سر سهروردیش

لیتست نیوز


حس نوشتن نداشتم یه چند وقتی
احساس این جوجه هارو داشتم که رنگشون کردن
و دارن تو پیادروی انقلاب می فروشنشون
حالا دقیق هم نمی دونم یه همچین جوجه ای چه حسی داره
ولی می دونم مطمئنا حس وبلاگ نوشتن نداره حداقل

۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۸

لوزر


رو تنش هیچ جای زخمی نداشت
گه گاهی خراشی ناشی از سر خوردنی
که بعد از یک هفته خوب می شد
ولی دلش یه زخم ماندگار می خواست
یه زخمی که وقتی کسی می دید تعجب می کرد
یا گهگاهی کسی رو و یا اطرافشو می بوسید
یا کسی بعد از معاشقه ازش می پرسید که این جای زخم چیه
که در جوابش، روشو با گوشهء پیرهنش می پوشوند
لبخندی می زد و می گفت که گذشته ها دیگه مهم نیست

۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۸

گریو استون


دلم می خواد رو سنگ قبرم بنویسن:

Carrots are good for your health



فلایین سو های


هیچوقت سوار هواپیما نمی شد
تا اینکه مجبور شد
با هواپیما فرستادنش ماموریت
چمدونشو تو فرودگاه مقصد پیدا کردن
بعد از اون دیگه کسی ندیدش
فقط یبار تو یه فرودگاه دیگه ای کتش رو جا گذاشته بود
هربار که ردشو پیدا میکردن پرواز کرده بود یجای دیگه
هیچوقت هم از فرودگاه خارج نمی شد
پیرمردی که سالن فرودگاه رو تی میکشید میگفت که اون عاشق مهماندار اولین پروازش شده

مموریز آو چایلدهود


تازه برگشته بودیم ایران
رفتیم خونهء یکی از فامیلا
با پسرش رفتیم تو اتاقش مثلا بازی کنیم
تو اتاقش دو تا گیتار بود
درو که بست
شلوارشو عوض کرد
کاپشن چرم پوشید
شروع کرد عین مایکل جکسون رقصیدن
تقریبا یه دقیقه ای رقصید
بعد از نگاه بهت زدهء من تعجب کرد
ازم پرسید که آیا نفهمیدم کیه
گفتم نه
گفت مگه خارج نبودین
گفتم چرا
از یچیزی خجالت کشید
بعد کتابای کتابخونشو بهم نشون داد

۴ اردیبهشت ۱۳۸۸

یو سی وات هپنز لاری، یو سی وات هپنز ون یو فاک ان استرنجر این ده اس


99 درصد مواقع مهربون بودنو دوست دارم
ولی اون یه درصد لعنتی کارشو بلده
چرا مردم بلد نیستن با یه آدم مهربون چطوری برخورد کنن

اوولوشن


به دستاش نگاه میکرد
به رنگ انگشتاش
سیاهی باورنکردنی پوست صورتش
برق سفیدی چشماش
با خودش فکر کرد یه ساهپوست دیگه کجاهاش ممکنه سفید باشه
با خودش فکر کرد که کاش کلاس انگلیسی رو جدی تر گرفته بود
با خودش فکر کرد که شاید اون هم انگلیسی بلد نباشه
با این فکر دلگرمی مسخره ای بهش دست داد
احساس حماقت کرد
همیشه دلش می خواست یه دوست ساهپوست داشته باشه
با اون موهای پشمی وزوزی گوسفندوار بافته شده
تصور نوازش اون موها ضربان قلبش رو تند می کرد
حس امنیتی که تو اون دستهای بزرگ بهش دست میداد
از آدمهای سفید خسته شده بود
سیاهی دنیای سفیدها حالش رو بهم میزد
شانه هایش را صاف کرد
از سر جاش بلند شد
کیفش رو از روی میز برداشت
لباسش را مرتب کرد
به سوی میز او رفت

۲۸ فروردین ۱۳۸۸

شی


وقتی هوش و حواس داره عاشق منه
وقتی مسته عاشق بقیه
من همیشه عاشقشم
عاشق مستیش و عاشق هشیاریش

۲۷ فروردین ۱۳۸۸

ا لیریک آی لاو


I've seen it all, I have seen the trees,
I've seen the willow leaves dancing in the breeze
I've seen a man killed by his best friend,
And lives that were over before they were spent.
I've seen what I was - I know what I'll be
I've seen it all - there is no more to see!

You haven't seen elephants, kings or Peru!
I'm happy to say I had better to do
What about China? Have you seen the Great Wall?
All walls are great, if the roof doesn't fall!

And the man you will marry?
The home you will share?
To be honest, I really don't care...

You've never been to Niagara Falls?
I have seen water, its water, that's all...
The Eiffel Tower, the Empire State?
My pulse was as high on my very first date!
Your grandson's hand as he plays with your hair?
To be honest, I really don't care...

I've seen it all, I've seen the dark
I've seen the brightness in one little spark.
I've seen what I chose and I've seen what I need,
And that is enough, to want more would be greed.
I've seen what I was and I know what I'll be
I've seen it all - there is no more to see!

You've seen it all and all you have seen
You can always review on your own little screen
The light and the dark, the big and the small
Just keep in mind - you need no more at all
You've seen what you were and know what you'll be
You've seen it all - there is no more to see!

۲۶ فروردین ۱۳۸۸

ده آیدیالیست تایپ


زاویه دستانش را برای نشستن بر روی اطراف ران او تنظیم کرد
دستانش را به آرامی به سوی ران او برد
به محض آنکه تماس حاصل شد ،
فهمید که زاویهء باسن او بر زاویهء مورد نظر دستانش انطباق ندارد
به روی خود نیاورد و تا انتها چشمانش را از چشمان او دزدید

هاو ماچ ایت تیکس تو ایت ان آرنج


-برای تولدم چی میگیری؟
-پرتقال
.
.
.
دستانش را بالای سر او می برد
یک فال از پرتقال(یا پرتغال) را جدا می کرد
به آرامی پرتقال(پرتغال) را به روی دستهای او که بالای سرش بود می کشید
در حدی که تنها خنکی پرتقال را بر روی تارهای موی نادیدنی اش احساس کند
آن را بر روی پیشانی او می گذاشت و بر روی صورت او سر می داد
گاهی از بالا و روی بینی
گاهی از اطراف و بر روی گوش و گونه ها
گاه تا گردن و شانه پیش می رفت
و در نهایت به لبهای او می رساند
خوردن آن پرتقال(پرتغال) می توانست تا ابد ادامه یابد

۲۱ فروردین ۱۳۸۸

تروت فیشینگ این مای مایند


هرساله در اوایل تابستان برگزار می شد
از همه جا شرکت کننده داشت
سال به سال با شکوه تر می شد
فقیر و ثروتمند و جوان و پیر
دور تا دور دریاچه چادر می زدند و چوب های ماهی گیری خود را آماده می کردند و به آب می انداختند و به مدت سه روز منتظر می شدند
مدام زنگوله ای به صدا در می آمد
ماهی ای به دام می افتاد
به محض آنکه آنرا از آب می گرفتند وزنش میکردند
جایزهء بزرگ به کسی میرسید که قزل آلایی با وزن "3 کیلو و 283 گرم" را شکار می کرد
پس از وزن کردن هر قزل آلا در صورتی که وزنش انطباق نداشت در آب رهایش میکردند
مسابقه به مدت 130 سال ادامه یافت
سر انجام کسی گفت: قزل آلایی با وزن "3 کیلو و 283 گرم" وجود ندارد
برای سال بعد تابلو ای تهیه شد که روی آن نوشته شده بود:

جایزهء بزرگ از آن کسی است که قزل آلایی با وزن 2 کیلو و 547 گرم بگیرد

آور نشنال هیستوریکال مومنتس


دو لحظه هست که در تاریخ ایران هرگز فراموش نمی شه
یکی پرزیدنشیال الکشن م.خ.*
یکیم پخش شدن آهنگ "ماکارنا" از ماهواره

*نمی خوام با هر گوگل سرچی برسن به پیج من

سامتینگ پروف


-اگه تو انتخاب کادو تون مشکل دارین میتونم کمکتون کنم؟
-ممنون، یچیزی میخوام که بگه ما فقط می تونیم با هم دوست باشیم

۱۹ فروردین ۱۳۸۸

کالچرال رولوشن


نه میشه زدش
نه میشه بهش فحش داد
نه میشه باهاش تیک زد
نه میشه خاطره تعریف کرد
نه میشه باهاش دست به یقه شد
نه میشه باهاش بحث سیاسی کرد
نه میشه به رانندگیش ایراد گرفت
نه میشه راجع به قیافه و هیکل دختری که از جلو ماشین رد میشه صحبت کرد
لایی هم نمیکشه
خلاف هم نمیکنه
بوق زدنم که بلد نیست
از زندگیشم نق نمی زنه کلا
کلا بهترین حرکت فرهنگی برای اصلاح این جماعت ایرانی همین راننده تاکسی زن بود به نظر من

۱۶ فروردین ۱۳۸۸

پالیتیک


کلا بعضی وقتا همچین که سیخ و کباب با هم می سوزه
آدم دلش خنک میشه انگار

۱۲ فروردین ۱۳۸۸

اچیومنت


دیدین گاهی وقتا آدم طاووس نمی خواد
به زور می فرستنش هندوستان؟

۸ فروردین ۱۳۸۸

هاو دو یو فیل؟


درب خانه را به آرامی باز کرد
توجه چند عابر به سوی او جلب شد
درب خانه را به آرامی بست

۷ فروردین ۱۳۸۸

فیفتی فیفتی


ساعت 10 صبح شنبه ای در بیست و پنج سالگی،
سه گلوله را یکی در میان داخل اسلحه قرار داد
لوله را داخل دهان خود گذاشت و ماشه را کشید
گلوله ای شلیک نشد
از خانه خارج شد و اولین روز کاری اش را آغاز کرد
سالیان دراز سخت کوشید
پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی کرد
هر روز دستاوردی جدید داشت
او به بالاترین درجهء ممکن در کار خود رسید
و سرانجام در سی و پنج سالگی خود را به دار آویخت

کواینسیدنس


همه چیز یادت می آید
تک تک لمس ها
تک تک بوسه ها
گرمای تن او
صدای نفسش
بوی بدنش
چشمانت بسته است
مگسی از کنار گوشت رد می شود

۵ فروردین ۱۳۸۸

پرفکشن ترو وردز


"new shit has come to light, man, sir"

the big lebowski
I just can't get enough of this

۳ فروردین ۱۳۸۸

آن ده اسپات


-دو بسته اوربیت بدین
-بفرمایید، خورد ندارم بقیه شو موزی بدم؟

۲ فروردین ۱۳۸۸

آنتایتلد


بعضی پست هارو باید نوشت و پابلیش نکرد
اگه ننویسی گلوتو میگیره، گند میزنه به همهء پستهای بعدی
اگه بنویسی دید دیگران بهت عوض میشه
بعضی پستها مثل سکس بد می مونه

آن ده فون


بچه از رو تلفون بیا پایین

نیو یر پرسپکتیو


از خونه بغلی صدا میاد
فکر کنم دارن دکوراسیون حمومشونو عوض میکنن
منم رو صندلی نشستم
james cotton گوش میدم
و صندلیمو میچرخونم

ریزمبلنس


آدولف تصمیم داره بره کنسرت گوگوش
چون شنیده که عشق دو سال از زندگیش شبیه گوگوش بوده

تینگز تو کانسیدر اباوت اسکول


اندر احوالات جد بزرگ ما همین بس که وقتی یکی از دخترای فامیل در راه مدرسه با پسری دوست شد و از وی حامله گشت جمیع عناصر اناس خانواده از عمه و خاله و غیرهء اینجانب از تحصیل منع شدند!

۳۰ اسفند ۱۳۸۷

سه له به ره ی شه ن


happy new year yourself

اینترویو


-are you able to make people suffer in pain when they disrespect you?
-no, but I have a true heart

پیس آو ادوایس ده سکند


اگر کچل هستید، موهای کوتاه شده خود را در سطل آشغال باقی نگذارید

۲۸ اسفند ۱۳۸۷

ريليشنشيب


فاصله ايست بين اولين آشناييمان و شناخته شدنمان به هم
كه مي توان از آن لذت برد

پلنينگ ده وكيشن


-برنامه عيدت چيه؟
-برنامه ندارم. ايمپرووايز ميكنم

۲۲ اسفند ۱۳۸۷

منلی اگزجریشن

-مال من 23 سانتی متره
-مال من حرف میزنه

لاجیکال اپروچ


آدولف امروز استدلال کرد که هزارپا ها 5010 انگشت دارند

۹ اسفند ۱۳۸۷

لاست وید ان او اور ا یو


فکر کنم یکی از دلایلی که باعث میشه تو ایران سریالهایی مثل LOST خیلی طرفدار داشته باشن و سریالهایی مثل SOUTHPARK اونقدر طرفدار نداشته باشن اینه که اصولا تو Southpark شخصیتی نیست که بشه باهاش masturbate کرد.

۸ اسفند ۱۳۸۷

آی لاو بوکووسکی

I stopped shitting blood and I was given a list of what to eat and I was told that the first drink would kill me.They had also told me that I would die without an operation. I had had a terrible argument with a female Japanese doctor about operation and death. I had said "No operation" and she had walked out, shaking her ass at me in anger.
Harry was still alive when I left, nursing his cigarettes. I walked along in the sunlight to see how it felt. It felt allright. The traffic went by. The sidewalk was as sidewalks had always been. I was wondering whether to take a bus in or try to phone somebody to come and get me. I walked into this place to phone. I sat down first and had a smoke.
The bartender walked up and I ordered a bottle of beer.
"What's new?" he asked.
"Nothing much," I said. He walked off. I poured the beer into a glass, then I looked at the glass a while and then I emptied half of it. Somebody put a coin in the jukebox and we had some music. Life looked a little better.
I finished that glass, poured another and wondered if my pecker would ever stand up again. I looked around the bar; no women. I did the next best thing: I picked up the glass and drained it.

From the book of The Most Beautiful Woman in Town and Erections, Ejaculations, Exhibitions and General Tales of Ordinary Madness

خرده آنارشیسم


-به نظرت هالی دی رو باید با ه جیمی نوشت یا ح دو چشم
-دوچشم

هالی دی


-فردا واسه چی تعطیله؟
-فکر کنم یکی مرده

۷ اسفند ۱۳۸۷

آن ده سابجکت آو لایف


زندگی دو روزه
یه روزشم به گا دادیم

۲ اسفند ۱۳۸۷

ویش

soloists playing together

۳۰ بهمن ۱۳۸۷

آی لاو بوکووسکی

The next day a nurse came out and got me and helped me on a rolling platform.
I was still vomiting up blood and was quite weak. She rolled me on the elevator.
The technician got behind his machine.
They poked a point into my belly and told me to stand there.
I felt very weak.
"I'm too weak to stand up," I said.
"Just stand there," said the technician.
"I don't think I can," I said.
"Hold still."
I felt myself slowly beginning to fall over backwards.
"I'm falling." I said.
"Don't fall." He said.
"Hold still," said the nurse.
I fell over backwards.
I felt as if I were made of rubber.
There was no feeling when I hit the floor.
I felt very light. I probably was.
"Oh god damn it!" said the technician.
The nurse helped me up and stood me up against the machine with this point jamming into my stomach.
"I can't stand it," I said, "I think I'm dying. I can't stand up. I'm sorry but I can't stand up."
"Stand still," said the technician, "just stand there."
"Stand still," said the nurse.
I could feel myself falling. I fell over backwards.
"I'm sorry," I said.
"God damn you!" the technician screamed, "you made me waste two films!
Those god damned films cost money!"
"I'm sorry," I said.
"Take him out of here," said the technician.

From: Life and Death in the Charity Ward

۱۸ بهمن ۱۳۸۷

سویت دریمز

-knock knock
-who is it?
-it's me, money
-ow, come on in honey

۱۲ بهمن ۱۳۸۷

اگزیستانسیالیزم

دو چیز همیشه برام سوال بوده
یکی خدا
یکی چرخ خیاطی

تقدم

-اینجا حق تقدم با کیه؟
-با اونی که محکم تره

۳۰ دی ۱۳۸۷

دو یو اسپیک اینگلیش مای سان؟

of course
I cheated on a guy when I was in elementary school
see

۲۹ دی ۱۳۸۷

ساینتیفیک اپروچ

آدولف امروز تو اتوبوس بهم توضیح داد
که وقتی موقع حرکت پاهاتو از هم باز کنی
و فاصله بدی از هم
نیروی کمتری برای تسلط بر اینرسی مصرف می کنی
و چون ارتفاعت کمتر میشه
مرکز ثقلت میاد پایین تر
و نیروی گریز از مرکز کمتر روت اثر میزاره و اینا
وقتی اینارو تعریف میکنه چه شور و هیجانی داره
یادمه کوچیک که بود هر بار که حساب میکرد
که برای بریدن یک چوب به 3 قسمت
تنها باید 2 برش ایجاد کرد
کلی ذوق میکرد
انگاری خودش کشفش کرده
انگار اونم داره یه فرزانه ای میشه مثل خودم

۲۱ دی ۱۳۸۷

استبلیشینگ اگریمنت

the only thing that fully understands a fucked up ego,
is a players shuffle on a stupid music selection

۲۰ دی ۱۳۸۷

مدیکال اسیستنس


در مطب دکتر
-شکلات که می خورم معده م بهم میریزه
-دیگه نباید شکلات بخوری
-مرسی

۱۹ دی ۱۳۸۷

سوپرستیشن


رابطهء ظریفی است
بین ام پی تری پلیر نداشتن
و جن دیدن

باس


اتوبوسها رو دوست دارم
وقتی نشستی رد می شن
وقتی وایسادی وای میستن

۱۷ دی ۱۳۸۷

آن ده سابجکت آو لایف


once a cowboy, always a cowboy

اترکشن


she's the sexiest when she tries not to be

آن ده سابجکت آو لاو


I made her an omelet last night