۴ اردیبهشت ۱۳۸۸

یو سی وات هپنز لاری، یو سی وات هپنز ون یو فاک ان استرنجر این ده اس


99 درصد مواقع مهربون بودنو دوست دارم
ولی اون یه درصد لعنتی کارشو بلده
چرا مردم بلد نیستن با یه آدم مهربون چطوری برخورد کنن

اوولوشن


به دستاش نگاه میکرد
به رنگ انگشتاش
سیاهی باورنکردنی پوست صورتش
برق سفیدی چشماش
با خودش فکر کرد یه ساهپوست دیگه کجاهاش ممکنه سفید باشه
با خودش فکر کرد که کاش کلاس انگلیسی رو جدی تر گرفته بود
با خودش فکر کرد که شاید اون هم انگلیسی بلد نباشه
با این فکر دلگرمی مسخره ای بهش دست داد
احساس حماقت کرد
همیشه دلش می خواست یه دوست ساهپوست داشته باشه
با اون موهای پشمی وزوزی گوسفندوار بافته شده
تصور نوازش اون موها ضربان قلبش رو تند می کرد
حس امنیتی که تو اون دستهای بزرگ بهش دست میداد
از آدمهای سفید خسته شده بود
سیاهی دنیای سفیدها حالش رو بهم میزد
شانه هایش را صاف کرد
از سر جاش بلند شد
کیفش رو از روی میز برداشت
لباسش را مرتب کرد
به سوی میز او رفت

۲۸ فروردین ۱۳۸۸

شی


وقتی هوش و حواس داره عاشق منه
وقتی مسته عاشق بقیه
من همیشه عاشقشم
عاشق مستیش و عاشق هشیاریش

۲۷ فروردین ۱۳۸۸

ا لیریک آی لاو


I've seen it all, I have seen the trees,
I've seen the willow leaves dancing in the breeze
I've seen a man killed by his best friend,
And lives that were over before they were spent.
I've seen what I was - I know what I'll be
I've seen it all - there is no more to see!

You haven't seen elephants, kings or Peru!
I'm happy to say I had better to do
What about China? Have you seen the Great Wall?
All walls are great, if the roof doesn't fall!

And the man you will marry?
The home you will share?
To be honest, I really don't care...

You've never been to Niagara Falls?
I have seen water, its water, that's all...
The Eiffel Tower, the Empire State?
My pulse was as high on my very first date!
Your grandson's hand as he plays with your hair?
To be honest, I really don't care...

I've seen it all, I've seen the dark
I've seen the brightness in one little spark.
I've seen what I chose and I've seen what I need,
And that is enough, to want more would be greed.
I've seen what I was and I know what I'll be
I've seen it all - there is no more to see!

You've seen it all and all you have seen
You can always review on your own little screen
The light and the dark, the big and the small
Just keep in mind - you need no more at all
You've seen what you were and know what you'll be
You've seen it all - there is no more to see!

۲۶ فروردین ۱۳۸۸

ده آیدیالیست تایپ


زاویه دستانش را برای نشستن بر روی اطراف ران او تنظیم کرد
دستانش را به آرامی به سوی ران او برد
به محض آنکه تماس حاصل شد ،
فهمید که زاویهء باسن او بر زاویهء مورد نظر دستانش انطباق ندارد
به روی خود نیاورد و تا انتها چشمانش را از چشمان او دزدید

هاو ماچ ایت تیکس تو ایت ان آرنج


-برای تولدم چی میگیری؟
-پرتقال
.
.
.
دستانش را بالای سر او می برد
یک فال از پرتقال(یا پرتغال) را جدا می کرد
به آرامی پرتقال(پرتغال) را به روی دستهای او که بالای سرش بود می کشید
در حدی که تنها خنکی پرتقال را بر روی تارهای موی نادیدنی اش احساس کند
آن را بر روی پیشانی او می گذاشت و بر روی صورت او سر می داد
گاهی از بالا و روی بینی
گاهی از اطراف و بر روی گوش و گونه ها
گاه تا گردن و شانه پیش می رفت
و در نهایت به لبهای او می رساند
خوردن آن پرتقال(پرتغال) می توانست تا ابد ادامه یابد

۲۱ فروردین ۱۳۸۸

تروت فیشینگ این مای مایند


هرساله در اوایل تابستان برگزار می شد
از همه جا شرکت کننده داشت
سال به سال با شکوه تر می شد
فقیر و ثروتمند و جوان و پیر
دور تا دور دریاچه چادر می زدند و چوب های ماهی گیری خود را آماده می کردند و به آب می انداختند و به مدت سه روز منتظر می شدند
مدام زنگوله ای به صدا در می آمد
ماهی ای به دام می افتاد
به محض آنکه آنرا از آب می گرفتند وزنش میکردند
جایزهء بزرگ به کسی میرسید که قزل آلایی با وزن "3 کیلو و 283 گرم" را شکار می کرد
پس از وزن کردن هر قزل آلا در صورتی که وزنش انطباق نداشت در آب رهایش میکردند
مسابقه به مدت 130 سال ادامه یافت
سر انجام کسی گفت: قزل آلایی با وزن "3 کیلو و 283 گرم" وجود ندارد
برای سال بعد تابلو ای تهیه شد که روی آن نوشته شده بود:

جایزهء بزرگ از آن کسی است که قزل آلایی با وزن 2 کیلو و 547 گرم بگیرد

آور نشنال هیستوریکال مومنتس


دو لحظه هست که در تاریخ ایران هرگز فراموش نمی شه
یکی پرزیدنشیال الکشن م.خ.*
یکیم پخش شدن آهنگ "ماکارنا" از ماهواره

*نمی خوام با هر گوگل سرچی برسن به پیج من

سامتینگ پروف


-اگه تو انتخاب کادو تون مشکل دارین میتونم کمکتون کنم؟
-ممنون، یچیزی میخوام که بگه ما فقط می تونیم با هم دوست باشیم

۱۹ فروردین ۱۳۸۸

کالچرال رولوشن


نه میشه زدش
نه میشه بهش فحش داد
نه میشه باهاش تیک زد
نه میشه خاطره تعریف کرد
نه میشه باهاش دست به یقه شد
نه میشه باهاش بحث سیاسی کرد
نه میشه به رانندگیش ایراد گرفت
نه میشه راجع به قیافه و هیکل دختری که از جلو ماشین رد میشه صحبت کرد
لایی هم نمیکشه
خلاف هم نمیکنه
بوق زدنم که بلد نیست
از زندگیشم نق نمی زنه کلا
کلا بهترین حرکت فرهنگی برای اصلاح این جماعت ایرانی همین راننده تاکسی زن بود به نظر من

۱۶ فروردین ۱۳۸۸

پالیتیک


کلا بعضی وقتا همچین که سیخ و کباب با هم می سوزه
آدم دلش خنک میشه انگار

۱۲ فروردین ۱۳۸۸

اچیومنت


دیدین گاهی وقتا آدم طاووس نمی خواد
به زور می فرستنش هندوستان؟