۲ دی ۱۳۹۰

لاین آو دیفنس


یه آهنگایی هست که وقتی گوششون می دی
یجور دیگه را می ری
یجور دیگه خیابونو رد میشی
یجور دیگه از رو جوب می پری
یجوری که انگار تو اون لهزات
اگه پاتو بزاری رو مین
تو چیزیت نمی شه
چون هرچی که بیرون هدفون هستش
برای آدمهای بیرون هدفونه
و هرچی که توی هدفونه برای تو

۱۶ آبان ۱۳۹۰

مسترپیس


... 
as you learn there is no one watching you
and there never was
you think only about driving
not coming from anyplace
not arriving anyplace
just driving
counting off time
now you are here. it's 7:43
now you are here. it's 7:44
now you are gone

Synecdoche, New York
Charlie Kaufman

۹ آبان ۱۳۹۰

پرفکشنیست


از این آدما
که وقتی واسه رنگ کردن دیوار میرن سراق نردبون
اول نردبونو رنگ می کنن

ایتس بتر تو استند اینساید ون ایتس رینینگ


یه قهرمان سرخورده ای تو وجودم هست
که اسلههء مورد الاقش رو انگاری بهش ندادن
وگرنه اگه فنر چترها رو یکم قوی تر می ساختن
تاهالا دنیا رو اوز کرده بود

۲۰ مرداد ۱۳۹۰

دو روی یک سکه


وقتی پیشمه
ساعتم دستم نیست
وقتی پیشم نیست
ساعتم دستمه

۷ مرداد ۱۳۹۰

پالیتیکس


روابتم با پشه ها نگران کننده شده

۲۵ فروردین ۱۳۹۰

ویش


تو درخت شو
من کوآلا

۳۰ بهمن ۱۳۸۹

ا فرند هو نوز مای نید، ا فرند ایندید


روی تابلوی اتوبوس نوشته:
hello passengers, 22' C

۲۸ دی ۱۳۸۹

آن چاکلت


بدن انسان در شبانه روز به 600 گرم شکلات اهتیاج دارد

۲۷ دی ۱۳۸۹

ده باس


تو شرکت دو جا خوشبو کنندهء هوا گزاشتن
یکی دستشویی، یکی اتاق مدیر

۲۵ دی ۱۳۸۹

آن سابجکت آو اسنوو


از شبهایی که برف میاد
ولی فرداش با روزهای آدی برات فرقی نداره
بدم میاد

۲۳ دی ۱۳۸۹

ناسیونالیزم


یه خیارشور باهالی افتاده بود رو زمین،
تقاتع ناهید و یه کوچهء دیگه پایین اباس آباد
میخام ببینم چی سرش میاد
واسه ایران موندن انگیزه پیدا کردم

۱۴ دی ۱۳۸۹

پراید اند پرجودیس


هروقت که میدید کنترل تلویزیون باتریش تموم میشه، ماشین لباسشویی کار نمی کنه، یا هواپیمایی سقوت می کنه
به میز گوشهء اتاقش نگاه می کرد
همون میزی که وقتی 22 سالش بود خودش ساخته بود
که موقع ساختنش شلوار جین کثیف و رکابی سفید تنش کرده بود
که هین ساختنش پس گردنش از آفتاب قرمز شده بود
ارق ریخته بود
وقتی با چکش میخ ها رو بهش می کوبید، زیر چشمی ازلات خودش رو نگاه کرده بود
کنارش اهساس جیمز دین بودن کرده بود
هین ساختنش دختری آشقش شده بود
وقتی سیقلش می داد و آواز می خوند، دخترک روش نشسته بود و بهش گفته بود که سداش مسل ویگن بود
روش معاشقه کرده بود
همون میز که الآن 55 سال از عمرش می گزشت
و هنوز همون میز بود
هر وقت هواپیمایی سقوت می کرد
پیر مرد به میزش نگاه می کرد
و لبخند میزد