۲۵ آبان ۱۳۸۷


آدولف امروز صبح بلند شد
ریشهاشو مثل یک انگلیسی با تیغ تراشید
پیرهنشو اتو کرد
قهوه رو خودش دستی جوشوند و درست کرد
تخم مرغ آب پز زرده عسلی با آب پرتقال طبیعی درست کرد
بعدش کفشهاشو واکس زد و کت و شلوارشو رو پیرهن اتو کرده پوشید
دگمه سر دست زد
پاپیونشو دستی گره زد
کل این قضایا دو ساعت طول کشید
رفت تو انباری
به دقت به سطل های رنگ نگاه کرد
یکیش چشش رو گرفت
روش نوشته بود "رنگ در گاراژ"
ورش داشت و رفت که در گاراژ رو رنگ کنه
الآن دو هفته اس که داره در گاراژ رو رنگ می کنه
تقصیر خودمه
اشتباه کردم
نباید میزاشتم کتاب مبانی آنارشیسم بخونه

۴ نظر:

yasaman گفت...

ها؟

ناشناس گفت...

خیلی خوب بود. خیلی! آنارشیسم همینه یعنی از همینه

ناشناس گفت...

آها!

M گفت...

من دارم نمی فهمم که اگه امروز صبح بلند شد چطور الان دو هفته است داره رنگ می زنه. یحتمل که مبانی آنارشیسم واقعا ادراکش رو از زمان هم زیر و رو کرده باشه.