۸ خرداد ۱۳۸۸

گریس


Dear God
we payed for all this stuff ourselves
so thanks for nothing


bart simpson

درایو ا کار، راید ا بایک، تیک ا تکسی، اند سامتایمز ...


تو تاکسی:
-سهروردی میخوره کجای عباس آباد؟
-میخوره سر سهروردیش

لیتست نیوز


حس نوشتن نداشتم یه چند وقتی
احساس این جوجه هارو داشتم که رنگشون کردن
و دارن تو پیادروی انقلاب می فروشنشون
حالا دقیق هم نمی دونم یه همچین جوجه ای چه حسی داره
ولی می دونم مطمئنا حس وبلاگ نوشتن نداره حداقل

۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۸

لوزر


رو تنش هیچ جای زخمی نداشت
گه گاهی خراشی ناشی از سر خوردنی
که بعد از یک هفته خوب می شد
ولی دلش یه زخم ماندگار می خواست
یه زخمی که وقتی کسی می دید تعجب می کرد
یا گهگاهی کسی رو و یا اطرافشو می بوسید
یا کسی بعد از معاشقه ازش می پرسید که این جای زخم چیه
که در جوابش، روشو با گوشهء پیرهنش می پوشوند
لبخندی می زد و می گفت که گذشته ها دیگه مهم نیست

۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۸

گریو استون


دلم می خواد رو سنگ قبرم بنویسن:

Carrots are good for your health



فلایین سو های


هیچوقت سوار هواپیما نمی شد
تا اینکه مجبور شد
با هواپیما فرستادنش ماموریت
چمدونشو تو فرودگاه مقصد پیدا کردن
بعد از اون دیگه کسی ندیدش
فقط یبار تو یه فرودگاه دیگه ای کتش رو جا گذاشته بود
هربار که ردشو پیدا میکردن پرواز کرده بود یجای دیگه
هیچوقت هم از فرودگاه خارج نمی شد
پیرمردی که سالن فرودگاه رو تی میکشید میگفت که اون عاشق مهماندار اولین پروازش شده

مموریز آو چایلدهود


تازه برگشته بودیم ایران
رفتیم خونهء یکی از فامیلا
با پسرش رفتیم تو اتاقش مثلا بازی کنیم
تو اتاقش دو تا گیتار بود
درو که بست
شلوارشو عوض کرد
کاپشن چرم پوشید
شروع کرد عین مایکل جکسون رقصیدن
تقریبا یه دقیقه ای رقصید
بعد از نگاه بهت زدهء من تعجب کرد
ازم پرسید که آیا نفهمیدم کیه
گفتم نه
گفت مگه خارج نبودین
گفتم چرا
از یچیزی خجالت کشید
بعد کتابای کتابخونشو بهم نشون داد