۱۰ بهمن ۱۳۸۶

درونیات من

همه جا هرجور که همونجا می خواد ه
میز شام چیدن به اون اندازه که میز شام دلش می خواد
شام پختن اونجوری که شام میخواست پخته بشه
صندلی هارو چیدن اونجور که صندلی ها دلشون می خواست چیده بشن
روی هر صندلی یه کاغذ هست که توش اسم اونیو که اون صندلی می خواست رو کاغذش بنویسن نوشته
و من رو اون صندلی که من می خوام و اون صندلی منو می خواد نشستم
من بلند میشم و گیلاس شامپاینی که میخواست تو دست من باشه و می خواستم تو دستم باشه رو به همراه شامپاینی که میخواست تو گیلاس باشه و گیلاس میخواست توش باشه رو با قاشقی که میخواست و صدایی که میخوست به صدا در میارم
من برای صندلیها و کاغذهای حاوی اسم از اونچه که می خوام بگم، میگم
و اونا اونچه که می خوان بشنون رو میشنون
اونا که میخوان بخندن میخندن و اونا که میخوان بگرین میگرین و اونا که میخوان خودکشی کنن، خودکشی میکنن
و من یک کیسه بوکس رو بغل میکنم، و روش اسم کسی که میخوام و میخواد رو مینویسم و بوسش می کنم
و هر کسی به هرجا که میخواد و اونجا هم اون رو میخواد میره

ابتکارات

آیا زندگی شما یکنواخت و کسل کننده شده است؟

موچین های ویبره دار ما را حتما امتحان کنید

۴ بهمن ۱۳۸۶

فان در کافی شاپ

دفعهء بعدی که رفتی کافی شاپ Ass Shake سفارش بده

۲۹ دی ۱۳۸۶

سنت

آقا همش خالی بندی بود، همش دروغ، همش کشک
یه دوستم دیروز شتر سواری دولا دولا کرد
منم امروز شتر سواری سه لا سه لا کردم
انقد به این ضرب المثل ها ارزش ندین بابا
همش کشک، همش پوچ