۱۴ شهریور ۱۳۹۴

سیکس یر اولد ویزدم

اون بچه هان که دل دارن،
آدم بزرگا قلب دارن فقت

۱۶ مهر ۱۳۹۱

آی استیل کنت بیلیو س ت ه سو جینیس

Sean: So if I asked you about art, you'd probably give me the skinny on every art book ever written. Michelangelo, you know a lot about him. Life's work, political aspirations, him and the pope, sexual orientations, the whole works, right? But I'll bet you can't tell me what it smells like in the Sistine Chapel. You've never actually stood there and looked up at that beautiful ceiling; seen that. If I ask you about women, you'd probably give me a syllabus about your personal favorites. You may have even been laid a few times. But you can't tell me what it feels like to wake up next to a woman and feel truly happy. You're a tough kid. And I'd ask you about war, you'd probably throw Shakespeare at me, right, "once more unto the breach dear friends." 
But you've never been near one. You've never held your best friend's head in your lap, watch him gasp his last breath looking to you for help. I'd ask you about love, you'd probably quote me a sonnet. But you've never looked at a woman and been totally vulnerable. Known someone that could level you with her eyes, feeling like God put an angel on earth just for you. Who could rescue you from the depths of hell. And you wouldn't know what it's like to be her angel, to have that love for her, be there forever, through anything, through cancer. 
And you wouldn't know about sleeping sitting up in the hospital room for two months, holding her hand, because the doctors could see in your eyes, that the terms "visiting hours" don't apply to you. You don't know about real loss, 'cause it only occurs when you've loved something more than you love yourself. And I doubt you've ever dared to love anybody that much. And look at you... I don't see an intelligent, confident man... I see a cocky, scared s**tless kid. But you're a genius Will. No one denies that. No one could possibly understand the depths of you. But you presume to know everything about me because you saw a painting of mine, and you ripped my f**king life apart. You're an orphan right?
[Will nods]
Sean: You think I know the first thing about how hard your life has been, how you feel, who you are, because I read Oliver Twist? Does that encapsulate you? Personally... I don't give a s**t about all that, because you know what, I can't learn anything from you, I can't read in some f**kin' book. Unless you want to talk about you, who you are. Then I'm fascinated. I'm in. But you don't want to do that do you sport? You're terrified of what you might say. Your move, chief. 


Good Will Hunting

۲۲ شهریور ۱۳۹۱

هی ژپتو آی فیل لایک ا ریل بوی


دیروز از یچیزی ناراهت شدم
که قبلنا ازش ناراهت نمی شدم
و این مساله به ترز اجیبی برام خوشهال کننده بود

۹ خرداد ۱۳۹۱

۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۱

۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۱

آن سابجکت آو تایم ترولینگ اند آوتنتیسیتی کامپلیکیشنز


گوشهء اتاقم یه چیزی افتاده
که درسته که روش نوشته ۲۰۱۰ 
ولی اونموقه که ما خریدیمش
۲۰۰۸ بود

۱ اردیبهشت ۱۳۹۱

سامتینگ تو ریممبر


امروز بود
ساعت 7 اینا
با این تفاوت که اونموقه نمیشد ازش نوشت

۱۵ فروردین ۱۳۹۱

نیوستالورژی


اون آقامون که بهمون فهموند که
"آی دونت بیلانگ هیر"
اگه بهمون میگفت که
"ور آی بیلانگ تو"
کلی ارادتمون بهش افزون تر می شد

۲۸ بهمن ۱۳۹۰

آنتایتلد




Kid with bike
Dardenne brothers

I just can't have enough of this

۲۲ دی ۱۳۹۰

اسلاید


امروز فهمیدم که بچه ها و پنگوئن ها یک هس مشترک رو در من بیدار می کنن

۲ دی ۱۳۹۰

لاین آو دیفنس


یه آهنگایی هست که وقتی گوششون می دی
یجور دیگه را می ری
یجور دیگه خیابونو رد میشی
یجور دیگه از رو جوب می پری
یجوری که انگار تو اون لهزات
اگه پاتو بزاری رو مین
تو چیزیت نمی شه
چون هرچی که بیرون هدفون هستش
برای آدمهای بیرون هدفونه
و هرچی که توی هدفونه برای تو

۱۶ آبان ۱۳۹۰

مسترپیس


... 
as you learn there is no one watching you
and there never was
you think only about driving
not coming from anyplace
not arriving anyplace
just driving
counting off time
now you are here. it's 7:43
now you are here. it's 7:44
now you are gone

Synecdoche, New York
Charlie Kaufman

۹ آبان ۱۳۹۰

پرفکشنیست


از این آدما
که وقتی واسه رنگ کردن دیوار میرن سراق نردبون
اول نردبونو رنگ می کنن

ایتس بتر تو استند اینساید ون ایتس رینینگ


یه قهرمان سرخورده ای تو وجودم هست
که اسلههء مورد الاقش رو انگاری بهش ندادن
وگرنه اگه فنر چترها رو یکم قوی تر می ساختن
تاهالا دنیا رو اوز کرده بود

۲۰ مرداد ۱۳۹۰

دو روی یک سکه


وقتی پیشمه
ساعتم دستم نیست
وقتی پیشم نیست
ساعتم دستمه

۷ مرداد ۱۳۹۰

پالیتیکس


روابتم با پشه ها نگران کننده شده

۲۵ فروردین ۱۳۹۰

ویش


تو درخت شو
من کوآلا

۳۰ بهمن ۱۳۸۹

ا فرند هو نوز مای نید، ا فرند ایندید


روی تابلوی اتوبوس نوشته:
hello passengers, 22' C

۲۸ دی ۱۳۸۹

آن چاکلت


بدن انسان در شبانه روز به 600 گرم شکلات اهتیاج دارد

۲۷ دی ۱۳۸۹

ده باس


تو شرکت دو جا خوشبو کنندهء هوا گزاشتن
یکی دستشویی، یکی اتاق مدیر

۲۵ دی ۱۳۸۹

آن سابجکت آو اسنوو


از شبهایی که برف میاد
ولی فرداش با روزهای آدی برات فرقی نداره
بدم میاد

۲۳ دی ۱۳۸۹

ناسیونالیزم


یه خیارشور باهالی افتاده بود رو زمین،
تقاتع ناهید و یه کوچهء دیگه پایین اباس آباد
میخام ببینم چی سرش میاد
واسه ایران موندن انگیزه پیدا کردم

۱۴ دی ۱۳۸۹

پراید اند پرجودیس


هروقت که میدید کنترل تلویزیون باتریش تموم میشه، ماشین لباسشویی کار نمی کنه، یا هواپیمایی سقوت می کنه
به میز گوشهء اتاقش نگاه می کرد
همون میزی که وقتی 22 سالش بود خودش ساخته بود
که موقع ساختنش شلوار جین کثیف و رکابی سفید تنش کرده بود
که هین ساختنش پس گردنش از آفتاب قرمز شده بود
ارق ریخته بود
وقتی با چکش میخ ها رو بهش می کوبید، زیر چشمی ازلات خودش رو نگاه کرده بود
کنارش اهساس جیمز دین بودن کرده بود
هین ساختنش دختری آشقش شده بود
وقتی سیقلش می داد و آواز می خوند، دخترک روش نشسته بود و بهش گفته بود که سداش مسل ویگن بود
روش معاشقه کرده بود
همون میز که الآن 55 سال از عمرش می گزشت
و هنوز همون میز بود
هر وقت هواپیمایی سقوت می کرد
پیر مرد به میزش نگاه می کرد
و لبخند میزد

۴ دی ۱۳۸۹

گاد سیو آس فرام ...


این آدما که می گن فیلم معنا گرا نگا می کنن!

۲۸ آذر ۱۳۸۹

گادز ماست بی کریزی


جلو ساعت پروازم نوشته ab3
تو گوگل Airbus ab3 رو سرچ کردم
اولین عکسی که آورده یه هواپیماهس که خورده تو دیوار

۲۱ آذر ۱۳۸۹

می، دیزی جیلسپی اند نورا جونز این ملت بنک


اس ام اس اومده:
به رویاهاتون فکر کنین
*بانک ملت*

۸ آذر ۱۳۸۹

آن ده سابجکت آو هاو ول یو نو می


از سایت رولکس برام Email اومده که Sale 10% دارن

۲۹ آبان ۱۳۸۹

انکر سیزن


یه مسابقه ای هست
بومیه خلیج فارسه
فسلی برگزار میشه
که توش هر ملوانی که تونست زودتر از بقیه
یه کاسه کنگر رو بخوره و بعد
لنگر کشتیشو بندازه رو کابل اینترنت
برنده میشه

تیست آو سان


چند وقت زیادی بود که مرخسی نگرفته بودم
امروز که نرفتم سر کار، اهساس این خوناشاما رو داشتم
که یادشون نمی یاد تو روشنایی روز بیرون بودن چه هسی داره

های هوپس


امروز باید یه پست بنویسم که سدتا لایک بخوره